معرفی و جمع خوانی
«تاجیک هیولایی که بی صدا گریه کرد، بلند خندید»
تازه های کتاب دی ماه
رمان «تاجیک هیولایی که بی صدا گریه کرد، بلند خندید» نوشته حمید حاجی میرزایی، روز چهارشنبه مورخ چهاردهم دی ماه، در جمع نوجوانان کتابخانه معرفی و جمع خوانی شد.
«تاجیک» یک داستان کمحجم و دلنشین و بسیار خواندنی، همراه با یک فرم نگارش تازه و با یک لحن نرم و ساده اما دل انگیزاست که نویسنده در ضمن فصول مختلف ، یک داستان کامل را شرح میدهد اما در نوشتن تک تک فصول آنقدر هنرمندی به خرج داده که به خاطر توالی نداشتن قسمتهای مختلف باهم ، یعنی باوجود ارتباط هر بخشی از کتاب با بخش قبل یا بعدش، مخاطب می تواند حتی از وسط کتاب هم شروع به خواندن کند و جریان داستان را دنبال کند. صداقت و صمیمیتِ نوجوانه روایت و نثر میرزایی در این رمان باعث میشود همه و بهویژه مخاطب نوجوان با سرعت با این کتاب ارتباط برقرار کنند. داستان، شخصیتپردازی قویای دارد و این مزیت را دارد که شخصیتهایش دور از ذهن نیستند. شخصیتهایش برایتان آشناست، شبیه همین پسرهایی که هر روز دور و بر خودتان میبینید ، پسرهایی که مدرسه میروند، شیطنت میکنند، کنجکاو میشوند، گلکوچیک بازی میکنند و ...
«تاجیک»رمانی فلسفی است چراکه این کتاب را یک نویسندهی “فلسفهخوانده” نوشته است و شاید به همین علت کتاب “درد انسانیت” را با خود حمل میکند و مخاطب این نکته را که آدمها بر خلاف لبخندهایشان میتوانند غمهای بزرگی داشته باشند را به خوبی درک میکند و این که هرکس هیولایی در درونش دارد و گاهی یک لبخند نه تنها خود فرد را از هیولا بودن خارج میکند که حتی میتواند سختترین افراد را هم نرم کند. مثلا آنجا که میگوید:
گفت: میدونی؟ لبهای آدمها به قلبشون وصل نیست، چشماشون به قلبشون وصله. خواستی بفهمی کسی دلش گرفته یا نه، به لبهاش نگاه نکن، چشمهاش رو ببین...» این حرفها را که میشنیدم حکایت خیلی چیزها برایم روشن میشد، حکایت خندههای دروازهبان تیم ملی، حکایت خندههای بازیکن همیشه نیمکتنشین محلهمان. نگاهم را از خنده عقاب آسیا گرفتم، تازه برای اولین بار بود که چشمهایش را میدیدم...
کتابخانه عمومی شهدای باقریه بیرجند...
برچسب : نویسنده : shohadayebagheriyea بازدید : 132